بدون عنوان
سلام فرشته كوچولوي ماماني امروز كه نه امشب كه ساعت از دوازده گذشته ميشه چهارشنبه بيست و نهم مهرماه.يكسال و سه ماه و يازده روزت هست. امروز يكم ديرخوابيدي و الان بيست دقيقه ميشه خوابيدي چون عصر با مامان يكم خوابيدي خوابت نمي اومد. جيگر ماماني از وقتي از روستا كه سيزدهم ميشد برگشتيم تب شديدي گرفته بود و گلوش عفونت كرده بود اما خوب كه شد.از چهارشنبه هفته گذشته كه بيست ودوم ميشد آبريزش بيني گرفتي و سرما خوردي البته سه شنبه شب كه خونه عمه افسانه رفته بوديم فكر مي كنم اونجا سرماخوردي چون اون شب بينيت گرفته بود و از روز چهارشنبه عطسه و آبريزش بينيت شروع شد البته دوروز پشت سرهم خيلي آبريزش داشتي اما الان كم شده و وقتي قطره سديم كلرايد مي ريز...
نویسنده :
ديلا
0:41